الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

27 ماهگی عشقم

عشق مامان ٢٧ ماهگیت مبارک و اما آنچه در روزهای ٢٦ ماهگیت گذشت:   کار این روزهای ما اینه که با موتورت بریم پارک بعد پیاده میشی میری بازی می کنی و بعد از مغازه خوراکی می خری وبعد دوباره سوار موتورت میشی برمی گردیم و این طوری کلی بهت خوش میگذره که تو راه به من گفتی : مامان تاب بازی اوب بود ، تاب بازی بای بای وایشن میام ، بیشتر شب ها هم میریم پارک ، پارک که میریم یه خوره تاب و سرسره که بازی می کنی میری سراغ بازیگاه و با اصرار و چرب زبونی همه رو سوار میشی و در نهایت هم باز هم با گریه از بازیگاه میای بیرون، عکس های بدون شرح : این ٣ تا کتاب هم جایزه اینه که کم و بیش دستشویی ات رو میگی این...
13 شهريور 1392

ماجرای آتلیه رفتن در 2 سال و 3 ماهگی

در ٢ سال و ٣ ماهگیت تصمیم گرفتیم ببردیمت آتلیه ولی این آتلیه رفتن با کلی ماجرا همراه بود: چهارشنبه ١٦ مرداد ٩٢ وقت آتلیه داشتیم بعد از یک ساعت که دراتاق انتظار نشسته بودیم نوبت ما شد رفتیم داخل اتاق عکاسی ، خانمه هم شروع کرد کلی دکوراسیون خوشگل چیدن و من هم شما رو آماده کردم و نشسیتی روی صندلی که عکس بندازی ولی نمی دونم از چی ترسیدی که بعد از انداختن ٢ تا ٣ تا عکس شروع کردی گریه کردن اونم چه گریه کردنی واقعاً از ته دل گریه می کردی چسبیده بودی بغل من می گفتی بریم اونمون .... خلاصه اونروز نشد ما بی خیال شدیم موقع اومدن دیدی که من از دستت نارحت شدم می گفتی مامان نارلاخت نشه دوباله میریم اس میندازم . کلی شیرین زبونی کردی من رو خندوندیم من ه...
13 شهريور 1392

سومین رمضان الینا جون

  رمضان ماه مناجات و دعا /                                  رمضان پر بود از شور و صفا  ماه خالص شدن از کبر و ریا /                              رمضان ماه رسیدن به خدا . . . عزیز مامان  ماه رمضان حال و هوای دیگه ای داره ماه رحمت خداست دختر خوشگلم تو هم بزرگ شدی قدر این 30 روز رو بدون و من امسال بعد از 2 ...
15 مرداد 1392