الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

ماجرای آتلیه رفتن در 2 سال و 3 ماهگی

1392/6/13 9:16
230 بازدید
اشتراک گذاری

در ٢ سال و ٣ ماهگیت تصمیم گرفتیم ببردیمت آتلیه ولی این آتلیه رفتن با کلی ماجرا همراه بود: چهارشنبه ١٦ مرداد ٩٢ وقت آتلیه داشتیم بعد از یک ساعت که دراتاق انتظار نشسته بودیم نوبت ما شد رفتیم داخل اتاق عکاسی ، خانمه هم شروع کرد کلی دکوراسیون خوشگل چیدن و من هم شما رو آماده کردم و نشسیتی روی صندلی که عکس بندازی ولی نمی دونم از چی ترسیدی که بعد از انداختن ٢ تا ٣ تا عکس شروع کردی گریه کردن اونم چه گریه کردنی واقعاً از ته دل گریه می کردی چسبیده بودی بغل من می گفتی بریم اونمون .... خلاصه اونروز نشد ما بی خیال شدیم موقع اومدن دیدی که من از دستت نارحت شدم می گفتی مامان نارلاخت نشه دوباله میریم اس میندازم . کلی شیرین زبونی کردی من رو خندوندیم من هم بوست کردم گفتم عیب نداره عزیزم . و دوشنبه هفته بعدش گفتیم دوباره سعی کنیم و فاطمه رو هم بردیم ، قول یک عالمه جایزه رو دادیم ولی قضیه دوباره تکرار شد با زهم نشد عکس بندازم . جالب اینجاست که به فاطمه می گفتی : آمنه ( فاطمه ) بلیم اس بندازم گیه (‌گریه ) نکنی مامان برچسب می خره . بنابراین ما کلاً بی خیال شدیم و به همین یکی و دو تا عکس و عکس های دوربین خودمون اکتفا می کنیم ان شاءالله سال دیگه

اینجا آرامش قبل طوفانه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)