آرامش زندگیم
کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم...
او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...
او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...
او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم...
او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...
او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...
به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!
و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم..
دختر مهربونم این رو بدون که که حالا نه تنها تو توی بغلم آرام میشی بلکه منهم توی بغل دخترم آروم میشم وقتی بوت میکنم و وقتی دسته های کوچولوت رو دور گردنم میندازی احساسی دارم که نمی تونم بنویسم فقط توی دلم هزار بار خدا رو بابت شکر می کنم هزار بار دیگه میگیم که من و بابا عاشقتیم
عکس از 3 سال و 5 ماهگی