25 ماهگیت عسلم مبارک
تعطیلات آخر خرداد 92
جمعه ٣١/٣/٩٢ همراه با مامانی و عزیز و مامان بزرگم ناهار بردیم طالقان خیلی جاده ای سرسبزی داره رفتیم نزدیکای سد چادر زدیم وقتی داشتیم چادر رو بنا می کردیم الینا خیلی خوشش میومد و می گفت : اتاق اوشگله بلیم تو اتاق ، ( اولین بار بود که چادر زدن رو می دیدی) خیلی آفتاب تیزی داشت آب رو هم که دیدی گفتی بلیم آب بازی یه خورده رفتیم کنار سد الینا هم که خوشش میاد داخل آب سنگ پرت کنه کلی سد رو پر از سنگ کردیم بعد هم بعد از ناهار رفتیم یه جای دیگه که سرسبز تر بود و کنار جویباری نشتیم و در کل خیلی خوش گذشت و اما عکس ها ..... بفرمایید سد طالقان بعدش کنار سد سنگ جدیداً به...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
10:15
روز های قبل از دو سالگی
بدون شرح
مادارنه 4
پس عزیز دل مامان کودکی کن و از کودکیت لذت ببر دخترک معصوم من , عاشقانه زندگی کن , بی ریا لبخند بزن , بی همتا رفتار کن و فرشته بمان درست مثل حالا همیشه برای داشتهایت شکر گذار باش و برای نداشته هایت گله نکن بلکه تلاش کن دخترم مهر ورزیدن را از کودکی تمرین کن من مطمئنم تو دختر قویی هستی ...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
13:11
یه جمعه بهاری
جمعه 3/3/92 همراه با مامانی و عزیز و مامان بزرگم ، رفتیم باغ بابابزرگم ( خدابیامورزه بابابزرگم رو که انسان بزرگ و شریفی بود وقتی شما یک ماه و نیمه بودی فوت کردند.) همه جا حسابی سرسبز شده و ما ناهار رو بردیم بعد هم یک سری دیگه از فامیل ها آمدند حسابی شلوغ شد و این طوری بیشتر خوش گذشت شما هم حسابی بازی کردی و مخصوصاً آب بازی رو خیلی دوست داشتی که می گفتی : آب بازی دوش دارم ، بلیم آب بازی ، تا غروب آونجا بودیم حسابی خوش گذشت و من برای امتحانات روحیه گرفتم . این هم عکس های باغ قربونت بشم که گل چیدی ، ...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
11:10
گذر زمان
الینا در ٤ ماهگی و اما ٢٠ ماه بعد..... در ٢٤ ماهگی و اما یک روز میاد که درست مثل حالا ،، نه شاید هم خیلی بیشتر از حالا دلم برای اون شیطنت های بچگی و منحصر به فردت، اون بوی بخصوص زیر گلویت ، موهای آشفته ات، شیرین زبونی های دلپذیرت ، شور و اشتیاق و قدم های پرسرو صدایت ، ،، یک دنیا تنگ بشه . ...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
11:06