الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

مادارنه 4

پس عزیز دل مامان کودکی کن و از کودکیت لذت ببر دخترک معصوم من ,  عاشقانه زندگی کن , بی ریا لبخند بزن , بی همتا رفتار کن و فرشته بمان درست مثل حالا  همیشه برای داشتهایت شکر گذار باش و برای نداشته هایت گله نکن بلکه تلاش کن دخترم مهر ورزیدن را از کودکی تمرین کن من مطمئنم تو دختر قویی هستی   ...
18 خرداد 1392

یه جمعه بهاری

جمعه 3/3/92 همراه با مامانی و عزیز و مامان بزرگم ، رفتیم باغ بابابزرگم ( خدابیامورزه بابابزرگم رو که انسان بزرگ و شریفی بود وقتی شما یک ماه و نیمه بودی فوت کردند.) همه جا حسابی سرسبز شده و ما ناهار رو بردیم بعد هم یک سری دیگه از فامیل ها آمدند حسابی شلوغ شد و این طوری بیشتر خوش گذشت شما هم حسابی بازی کردی و مخصوصاً آب بازی رو خیلی دوست داشتی که می گفتی : آب بازی دوش دارم ، بلیم آب بازی ، تا غروب آونجا بودیم حسابی خوش گذشت و من  برای امتحانات روحیه گرفتم .   این هم عکس های باغ   قربونت بشم که گل چیدی ، ...
11 خرداد 1392

گذر زمان

الینا در ٤ ماهگی  و اما ٢٠ ماه بعد.....             در ٢٤ ماهگی و اما یک روز میاد که درست مثل حالا ،، نه شاید هم خیلی بیشتر از حالا دلم برای اون شیطنت های بچگی و منحصر به فردت، اون بوی بخصوص زیر گلویت ، موهای آشفته ات، شیرین زبونی های دلپذیرت ، شور و اشتیاق و قدم های پرسرو صدایت ، ،، یک دنیا تنگ بشه .   ...
11 خرداد 1392

موتور سواری در 7 ماهگی

این هم موتور علی عمو بود که روش نشستی علی عمو را خیلی دوست داری وقتی می بینیش زود میری بغلش و دیگه دوست نداردی بیای بغل ما علی عمو هم خیلی دوست داره   این هم عکس هفت ماهگیته عکس در ادامه مطلب. ...
1 خرداد 1392

ماجرای خرید دوچرخه

ماجرای خرید کادوی تولدت : این چند روز ازت پرسیدیم الینا چی می خوای واسه تولدت بگیریم گفتی : دوچخه ( دوچرخه)‌ ما هم تصمیم گرفتیم برات دوچرخه بخریم  که جمعه ١٣/٢/٩٢ رفتیم تهران مرکز دوچرخه فروشها که دختر نازم ازدیدن اینهمه دوچرخه کیف کرده بود و انقدر سر ذوق امده بودی که نگو، ما که انقدر از دستت خندیده بودیم خلاصه کارهای تو باعث شد کلی اونروز به ما و مامانی خوش بگذره کل خیابان به اون بزرگی رو خودت می دویدی ، سر هر مغازه وا میستادی میگفتی اینا اینا دوچخه به همه دوچرخه ها هم دست می زدی بدون هیچ رو دروایسی هم ماشین ها رو سوار میشدی یکی از این ماشین ها شارژ داشت شما هم از فرصت استفاده کردی ...
17 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

  زیباترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا، آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است، کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد . روزی من کودکی بودم در  آغوش مادرم ، و الان کودکم در آغوش من است .... و چه زیباست این حس مادرانه درکنار همه مسئولیت ها ی مادرانه و این روز رو به مامان گلم و مادر همسرم و تمام مادرها تبریک میگم و این هم کادو ناصر جان و الینای نازم برای من ...
11 ارديبهشت 1392

مادرانه 3

يكدانه ام   جاده زندگي پر از پيروزي و ناكاميست ،از پيروزيها مغرور و از   شكستها مايوس مشو.غرور اگر بي اندازه و بيجا باشد تو را زمين   خواهد زد و نا اميدي از تو انساني سرخورده و پژمرده خواهد ساخت     جگر پاره ام   هر شكست مي تواند يك پيروزي بسازد اگر تو بخواهي.پس   همواره و در همه حال تلاش كن و هيچگاه و هيچوقت و هيچ جا   دست از تلاش و كوشش برندار.از تمام فرصتها نهايت استفاده را   ببر و با اتكا به اراده خويش و با ياري خداوند به سوي آينده ات گام  بردار     و در نهایت عزیز دلم : ...
11 ارديبهشت 1392

یه خاطره قشنگ در 14 ماهگیت

دیروز ٩١/١٣/٠٢وقتی از سرکار برگشتم در را که باز کردم آمدم داخل خانه تو مثل همیشه وقتی من را دیدی  خیلی ذوق کردی دستاهایت را باز کردی ولی یه تفاوتی که با همیشه داشت این بود که با صدای بلند و با هیجان گفتی دلام ( یعنی سلام ) دخترم با این حرکت انقدر حال کردم که نگو و نپرس دنیای من خیلی  دوست دارم. ...
11 ارديبهشت 1392