الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 13 سال و 15 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

ماجرای روز 27 اسفند 91

پیشاپیش عید نوروز 92 مبارک دیروز از سرکار که برگشتم چون بابا ناصر هم روز های آخر اسفند دیرتر میاد تصمیم گرفتم چون هوا خوبه ببرمت پارک دم خونمون دو تایی حاضر شدیم رفتیم پارک من هم عکس های از کارهایت که خیلی ختدیم  ازت گرفتم ماجرای کل را در ادامه مطلب با عکس هایش برات گذاشتم ساعت 2 ظهر بود که رفتیم ولی آفتابش زمستونی بود اذیت نمی کرد و هیچ کس هم تو پارک نبود ولی هر چند وقت یکی دو تا بچه می امدند یه خورده بازی می کردند می رفتند و تو هم خیلی ذوق می کردی که یکی می امد دنبالش میرفتی و صداش می کردی می خواستی باهاشون بازی کنی این عکس زمانی که تازه رفتیم داخل محوطه پارک اینجا هم خیلی سرخوشی مثلاً یه موتوری رد شد تو گف...
27 اسفند 1391

مادرانه 2

صدای دلنوازت را  نگاههای معصومانت را شیطنت های کودکانه ات را اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را همه را دوست دارم   می خواهم برگردم به روزهای کودکی ..... آن روزهایی که : پدر تنها قهرمان من بود         عشق تنها در آغوش مادر خلاصه می شد .... بالاترین نقطه زمین شانه های پدر بود........    تنها دردم زانوهای زخمی ام بود تنها چیزی که میشکست اسباب بازیهایم بود          و معنای خداحافظی فقط تا فردا بود دلم بچگی می خواهد.......................   عده ای بزرگ زاده می شوند...
16 بهمن 1391

شیطونیها

این مطلب را میخوام به فاطمه دخترعموی الینا که دختر خوب و مهربون و درس خونیه  و  شیطنت های محمد امین پسرعموی الینا اختصاص بدم که وقتی بزرگ شدند و این مطالب را خوندن کلی بخندن : شیطنت های این آقا کوچولو: 1 - کشیدن دندون شیری فاطمه توسط محمد امین دندانپزشک 2- یه روز که این آقا محمد خان میره مهمونی شیطونیش گل میکنه و لوله خرطومی جاروبرقی صاحبخونه را مثل بافتنی شروع به شکافتن می کنه و حول و هش 10 الی 15 سانتی کوتاه میکنه البته که نذاشتیم صاحبخونه بفهمه یه جورایی ماست مالی کردیم .... 3- پرتاپ کردن گلدان های بالکن و شیشه های آبغوره از طبقه چهارم خونه خودشون به حیاط جالب این جاست که باباش هم توی حیاط بوده و هی میگفته محمد...
26 دی 1391

خبر خبر خبر

خبر خوش  و باحال : الینا جونم یه خبر خوش دارم دانشگاه علوم پزشکی قزوین پنج شنبه ها را از تاریخ ١/09/91 تعطیل اعلام کرد . یعنی از این به بعد 2 روز تعطیل را کنار هم هستیم مامانی هم یهخورده بیشتر  استراحت می کنه از دست تو شیطون کوچولو   ی     احوالات این روزهای کوچولو :( ١٨ ماهگی) الینا من 1 هفته است که سرما خوردی شب ها اینقدر سرفه می کنی که نمی تونی بخوابی من و بابایی هم نمی خوابیم تا آرومت کنیم توی این مدت هم درست و حسابی غذا نخوردی که باعث شدی لاغر بشی کوتاه کردن موی الینا با هزار و یک ترفند خوشگلم رشد موهات خیلی عالیه موهات را همیشه عمه برات کوتاه می کنه ولی هر دفعه با هزار و بک م...
17 دی 1391

دندان در آوردن الینا

مرواریدهای  تو  تو در یازده ماهگی اولین دندونت را در آوردی البته به خودم رفتی که دیر درآوردی مامانی هم دستش درد نکنه برات آش دندونی پخت و منهم برات کیک خریدم رفتیم خونه مادربزرگ من، برات یه جشن کوچک با فامیل برات گرفتیم و در ضمن لباس دندونیت را مامانی به عنوان کادو دندونیت برات دوخته دست مامانی درد نکنه این همه برات لباس می دوزه  انروز هم خیلی خوش گذشت بقیه عکس های  جشن دندونیت درادامه مطلب ...
22 آذر 1391