الیناجانالیناجان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

الینا جونم در ١٣.٥ ماهگی:

 دیگه چهار دست و پا نمیری خیلی خوشگل راه میری . شروع کردی به حرف زدن  یه چیزهای  میگه مثلاً : بابا - ماما - ایی - اژیژ - در ضمن خیلی شیطون شدی  کارهات خیلی بامزه و خندار شده . این ماه رفتیم عروسی اولین عروسی بود که می بردمت ولی خیلی شیطونی کردی محمدرضا پسرعمه ات یاد گرفته بهت میگه الینا کوپول و وقتی میگه ما کلی می خنمدیم آخه خیلی بامزه میگه تو هم خیلی دوست داری باهاش بازی کنی راستی نازنینم این روزها روزهای امتحاناتم روزهای سختی دارم می گذرانم هم درسهام سنگینه و هم مجبورم ساعاتی دور از تو باشم البته به شما که بد نمیگذره چون بابایی حسابی تو حیاط بازیت میده و پارک میبردت تو هم که دردری هستی حسابی بهت خوش میگذره و ...
13 مهر 1391

سرکار رفتن منو تشکر از مامانی

وقتی 6 ماهت تمام شد من باید میرفتم سرکار که تو را صبح ها میزارم خانه مامانی نانازم وقتی بزگ شدی باید خیلی از مامانیت تشکر کنی چون خیلی زحمتت را کشیده این زحمتها هم از زمان تولدت شروع شده مرسی مامانی تازه بابامهدی  هم صبح به صبح میاد بغلت می کنه میبره بالا مرسی بابامهدی   ...
9 شهريور 1391

صحبت های مادرانه ( 1)

عزیزیم      15 ماهه که همنفسم شدی چراغ خونم شدی گل گلخونم شدی همه جونم شدی خلاصه همه چیزم شدی دختر خوبم حس زیبای تو را داشتن ، در آغوش گرفتن ، بوییدن و بوسیدن ات بهترین حس دنیاست   همه  چیز من می خوام برات چند مطلب مفید بگذارم که در زندگیت به دردت می خوره همیشه دلیل شادی کسی باش ، نه شریک شادی او و همیشه شریک غم کسی باش ، نه دلیل غم او   همیشه از خوبی آدم ها برای خودت دیوار بساز هر وقت درحق تو بدی کردند فقط یک آجر از دیوار بردار بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی   درمقابل مشکلات زندگی خم به ابرو نیاور ، کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر می دهد.  &...
3 مرداد 1391

اولین شب چله الینا

اولین شب چله الینا در 7.5 ماهگی اولین چله را رفتیم خانه مادربزرگ من، که همه فامیل جمع بودن من ومامانیت هم تزیینات شب چله برات درست کردیم . خیلی خوش گذشت   عکس در ادامه مطلب:     ...
7 خرداد 1391

الینا در 6 ماهگی

از آخرهای 5 ماهگی حدودهای 6 ماهگیب  با رورورک ات خوب راه  میرفتی 6.5 ماهگی شروع به نشستن کردی ( با احتیاط) 6.5 ماهگی سینه خیز میرفتی 8 ماهگی چهاردست و پا رفتن را شروع کردی چند تا عکس از این موضوعات برات گذاشتم     ...
5 خرداد 1391

همایش حضرت علی اصغر

اولین محرم در  7 ماهگی عزیزیم مامانیت نذر کرده که اگه تو سالم به دنیا بیای به مدت ٧ سال لباس حضرت علی اصغر را در روز شهادت حضر ت علی اصغر به نیت سلامتیت در محرم بپوشنه ما همگی صبح زود رفتیم همایش علی اصغر و تو و محمد رضا را لباس علی اصغر پوشوندیم این اولین محرم تو بود لباس را هم مامانی دوخته بود که خیلی خوشگل بود و بهت میومد انشاء الله همیشه سلامت باشی نانازم.  عکس از اولین همایش علی اصغر در محرم 1390 در ادامه مطلب   ...
2 خرداد 1391

الینا در بازار بزرگ تهران

الینا در 5 ماهگی اولین بار بود که به بازار تهران رفتی و می تونم بدون اغراق بگم 100 نفر لپت را کشیدن خلاصه حسابی غوغا کرده بودی و تازه درآخر هم کلی از این بازاری های تهران جمع شده اند باهات یه عکس انداختند  این هم یه عکس از 5 ماهگیت که با شنلی که در تهران برات خرید بودیم  و عکسی که با کلاهی که مامانیت بافته بود انداختی که خیلی شیک بود ...
1 خرداد 1391